جستجو
فارسی
 

ستاد، داستان می گوید، قسمت ۱ از ۲

جزئیات
بیشتر بخوانید
پادشاهی بود که بسیار ثروتمند بود و هرچه می خواست داشت، اما احساس می کرد کافی نیست. پس از مشاور خردمندش خواست که انگشتری به او بدهد، یا چنین چیزی، انگشتری یا دستبندی به او بدهد که اثر بسیار بسیار خاصی داشته باشد. مثلاً اگر خوشحال باشد و آن انگشتر یا دستبند را بپوشد، باعث ناراحت شدن او بشود. و اگر غمگین باشد و به دستبند نگاه کند، او را خوشحال کند.

دانلود عکس   

بیشتر تماشا کنید
همه قسمت‌ها (1/2)
1
میان استاد و شاگردان
2023-05-20
4648 نظرات
2
میان استاد و شاگردان
2023-05-21
3819 نظرات